ما بدهکاریم به یکدیگر
و به تمام ” دوستت دارم” های ناگفته ای
که پشت دیوار غرورمان ماند
و آنها را بلعیدیم
تا نشان دهیم که منطقی هستیم
از کسی که دلش گرفته نپرسید چرا
آدم ها وقتی دلیل ناراحتی شان را نمی توانند بیان کنند
دلشان بیشتر می گیرد !!!
" بــــود "
تلخ ترین کلمه ای که میشناسم
کلمه ای برای ترجمه ی تمام حسرت دنیا
بـــود یعنی
دیگر نیست
یعنی تو ماندی و حجم سنگین تنهایی
یعنی تو ماندی و هزار حرف نگفته
یعنی تو ماندی و
حسرت
یعنی دیواری از جنس سنگ
که فاصله ی دستها حفظ شود
یعنی صدایی
که دیگر نخواهی شنید
بـــود یعنی
تمام هست هایی که
نیست شد
یعنی یک جای خالی...
بـــود یعنی
دیگر نیست
ایستاده ام
در نقطه ی پایان "تو"
می دانم
سر هیچ خطی منتظرم نیستی
و زیر چشمی
ابتدای نبودنهایت را آه می کشم
...
نقطه ... ته خط!!!
این
پنجره منتظر کسی نیست
غروب هایش
پراز اندوه نرسیدن و
صبحگاهانش
ویار آمدن دارد...!
و "تو"
به خاطر هیچ خاطره ای
باز نخواهی گشت
پنجره ها را می بندم
پرده ها را نیز...!!!
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
پرهایش سفید می ماند
ولی قلبش سیاه میشود
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست
اسراف محبت است
چیزی بگو خاطره مگذار اشکهایم غوطه ور شوند در چشمهای سیاه من .تمام دلخوشی ام، پرسه زدن در ثانیه های بی انتظار خاطرات است .
لاشه های عزا را در خاک خاطرات خویش پنهان میکنم و میگذرم بیصدا تر ازسکوت شب خویش مبادا کسی ترحم را هدیه ببخشد به تنهایی منبا پای برهنه در تک تک خاطره ها قدم خواهم زد.
گریه های بیصدا،اشکهای خون آلود و بغض های به گل نشسته در ساحل خاطرات رادر پشت این نوشته های متروک ذهن، به دار تنهایی میاویزمبه آرامش من لبخند میزنندبی آنکه در تنهایی من سرک کشیده باشندچه کسی میخواهد خاطرات را در سکوت شب منبه سنگسار یک بغص بیصدا برساند..؟
در خاطرش جایی دارم...
دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی
جواب سلامم را هم نمی دهد
دلم تنگ همان کسی است که وَقتی
از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند
دلم تنگ است...تنگ
نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم
این روزا خیلی تنهام، خیلی داغونم
هست کسی که مثل من دلش
نه برای کسی،
نه برای عشقی،
نه برای جایی…
نه برای چیزی!
بلکه دلش برای خودش تنگ شده…
برای خود خودش!؟
دوستش دارم بزرگیش را ، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ،
تنهاییش را ، حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !
خدا را میگویم …
ϰ-†нêmê§ |